توضیحات: من ابیگیل آش را دیدم که از اتوبوس پیاده شد و او آنقدر الاغ بزرگی داشت که مجبور شدم به کت و شلوار موی زاغ نزدیک شوم. ابیگیل از مجارستان در تعطیلات بود و فقط دو روز در پراگ بود. ما شروع کردیم به چت کردن ، و ابیگیل اشاره کرد که او دانشجوی هنر و پیشخدمت پاره وقت است ، بنابراین فکر کردم او می تواند از پول اضافی استفاده کند. اگر با من به محل خصوصی می آید و برای بازیگری بازی می کند ، چند اسکناس به او پیشنهاد می کنم ، فقط چند عکس از سینه های کوچک و الاغ زرق و برق دارش. یکبار که الاغ او را در تانگ قرمزش دیدم ، دیکم فوراً سخت شد. من پول بیشتری برای یک ضربه زدن به او پیشنهاد کردم. او مردد بود ، اما یک گاییدن کوس متحرک بار که دیک من را دید ، می خواست کاری بیشتر از مکیدن آن انجام دهد! ما به پیاده روی عمومی لعنت کردیم ، سپس من به دهان او آمدم و او آخرین قطره را قورت داد.
زنان دمار از روزگارمان درآورد فیلم برچسب #عزیزم #لزبین #پستان بزرگ مرور